دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

۱۹

سلام

این پست مربوط به هفته پیشه با چیزی حدود ۵ روز تاخیر داره آپ می شه. به بزرگیه خودتون ببخشید. من یکی واقعا شرمنده ام. یکم از ناراحتیها بگم تا بعد برسم به خوشیها

جان من یه وقت فکر نکنین منو ماهک هی مودمون عوض می شه یه روز با هم بحث داریم یه روز خوشیما. هفته پیش یکشنبه تعطیل بود. با بچه ها قرار گذاشتیم بریم بیرون. قرار شد جاده چالوس رو تا اونجا که هوا خوب باشه بریم و اگه هوا خوب بود تا شمال بریم. شب قبلش من و ماهکم بحثمون شد و زدیم به تیپ هم. مقصر اصلی من بودم چون تو این مدت خیلی گرفتار شده بودم و متوجه برخوردم با ماهک نشده بودم. به خاطر گرفتاریهای شرکت از ماهکم غافل شده بودم و اصلا متوجه طرز برخوردم نبودم تا اینکه وقتی با هم حرف زدیم تازه متوجه کارام شده بودم. خلاصه اونشب بحث ما بالا گرفت و ماهکم الا بلا گفت نمی یاااام. مصبب این سفر ماهکم بود و منم گفتم باشه بریم برگردیم بعدش می شینیم صحبت می کنیم آخه ناسلامتی ما این سفر رو برنامه ریزی کردیم نمی شه که نریم. ماهکم گفت نه که نه!!!

نتیجه این شد که من رفتم شمال و ماهکمم با دوستش رفت فشم!!!!!

روز چهارشنبه معرف حضور همه دوستان بود چه روزی بود. ولنتاین مبارک و خرید و شلوغ بودن بازارها و ترافیک و .....

دوستانی که شما باشین این ماشین ما پلاکش فرده و نشد اون روز از پارکینگ بیاد بیرون. منم زنگ زدم به ماهک تبریک گفتم و گفتم ولنتاین رو بندازیم جمعه!!! حالا هی من می خوام از زیر زبون این خانوم در بیارم واسم چی خریده اونم متقابلا. تو جیب جا می شه؟ روز میز می زارن؟ خوردنی که داره!! راهنمایی از طرف ماهک ( لباس نیست عطرم نیست!!!)  نشون به اون نشون که ما تا روز جمعه از استخون درد ترکیدیم !!! تازه ماهک می گفت این جعبه خیلی گنده اس من نمی تونم روز جمعه اینو بیارم. منم هی اصرار می کردم اگه نیاری از کادو هم خبری نیس.

من روز ۵ شنبه بعد از ظهر رفتم کادو بگیرم. تجریش که افتضاح بود کلی گشتم تا بالاخره جا پارک پیدا شد. بعدشم که همه ریخته بودن تو پاساژها برا خرید ولنتاین !! کلی پاساژ قائم و تندیس رو زیرو رو کردم بالاخره یه شال خوشگل بهاره و یه جعبه شکلات و یه عروسک گرفتم. روز جمعه ماهک کلاس داشت sms زد گفت کلاس تا ساعت ۱۲:۳۰ هستش. منم ساعت ۱۱:۰۰ راه افتادم. ترافییییییک اونم روز جمعه!!!

۶ روز هفته که تو این شهر گل و بلبل ترافیک داریم روز جمعه هم ما رو مستفیظ‌(مستفیض.مصتفیز.مصطفیض) کردند!!! این عادت وسیله جا گذاشتن بک نکنم هیچوقت از سرم بیوفته با اجازتون جمعه هم موبایلم رو خونه جا گذاشتم. ۱۲:۴۰ رسیدم دم موسسه دیدم خبری نیس!! رفتم داخل و دیدم هنوز کلاس تموم نشده. اومدم نشستم تو ماشین و نیم ساعت بعد دیدم ماهک با دوستش از در موسسه اومدن بیرون.

حالا من منتظرم از ماشین دوست ماهک . کادویی جعبه ای چیزی بیاد بیرون می بینم مثل اینکه خبری نیست!!! این دو تا یه نیگا شیطنت آمیز بهم می ندازن بعد دوست ماهک می گه خوب ماهک بیا این جعبه رو هم برسون به صاحبش !!!!

رفتیم دربند! همون جا بود که تو ماشین کادوهامونو باز کردیم البته ماهک تو راه کادوشو باز کرده بود. یه شال خوشگل و یه عروسک و یه جعبه کاکائو . اما کادوی ولنتاین من یه سورپرایز حسابی بود!! تو این کارا هیچ مردی به گرد خانوما نمی رسه!!! سری کامل Intessa همراه با یه عروسک تپلی واسه ماشین و یه جعبه کاکائو.

خلاصه کلی ذوق کردیم. سری کامل رو برام گرفته بود. شامپو .ژل مو. مام.کف اصلاح . اسپری بدن. ژل شامپو.  after shave . حتی یه ماسک صورت. تف تو این زندگی که نشد همون جا ماهکم رو ببوسم !!!

یه کم رفتیم بالا بعد برگشتیم اول دربند رفتیم یه رستوران هوا سرد بود به همین خاطرم یه منغل زغال گذاشتن زیر میز. رستوران شیکی بود. خلاصه کلی صحبت و از این حرفا و ولنتاین مبارک!

بعد از دربند برگشتیم تجریش و رفتیم پاساژ گردی. جماعت هنوز داشتن کادو می خریدن!!!

خلاصه آخر این روز با خوشی تموم شد و کلی کیفول شدیم.

 

پ ن :شرمنده من هنوز از کادوها عکس ننداختم در اولین فرصت عکسشونو می زارم