دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

به همین سادگی

سلام

یه هفته میشه مامان رفته پیش حامد و بابا هم رفته چین !

ساعت ۷ ۸ که میشه هندزفریمو میذارم تو گوشم selection مورد علاقه ام رو استارت می کنم و راه می افتم

توی راه خودمو می سپرم به آهنگها.

خرید چه لذتی داره. میرم تو مغازه ..

نیتم ۳ تا نون باگته

لطفا ۳ تا نون باگت بدین

 نیم کیلو از این کیکها هم بدین نیم کیلو هم از این یکی 

ممنون . خداحافظ!!!

میرم تو سوپری یکم خرت و پرت بخرم

یکم میشه ۳ تا نایلون!!

تا خونه راهی نیست پیاده میرم و باز آهنگها...

کلید میندازم میرم داخل

missy روی چرخ و فلکه منو می بینه میاد پائین و دم در قفسش زل میزنه به من. کیسه ها رو میبرم داخل آشپزخونه و بر می گردم یکم نگاش می کنم و چند تا دونه پارس و شادونه میدم بهش. با دستاش میگره و تو لپاش جا می ده. باز نگام می کنه یعنی نمیاریم بیرون

لباسامو عوض می کنم و گوشیمو وصل می کنم به ضبط و صداشو تا جایی که تو آشپزخونه کار می کنم بشنوم زیاد می کنم

 میرم تو آشپزخونه و مشغول می شم.

ساعت ۹:۳۰ ۱۰ میشه و غذام آماده اس. جلو تلوزیون می شینم و در حالی که منتظر فیلم کانال gem هستم که شروع شه شروع می کنم به خوردن.

بین تبلیغات Missy رو میارم بیرون تا ۱۵ ۲۰ دقیقه هر جا که دوست داره بره.آزاد آزااااد...

 صوت کتری صداش در میاد که دیگه جوش آوردم. یه نسکافه با شیر ...

۱۱:۳۰ یه چک میل و بعدش تو تختم ....

با نگاه به عکس ماهکم رو میز کامپیوتر چشمام میره روهم و به امید دیدنش تو رویام دیگه هیچی نمی فهمم....

حس خوبی دارم.

به همین سادگی

پ ن : تنهام تنهای تنها !