دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

۱۷

سلااااام

امروز از اون روزا بود که کلی خوش گذش . جاتون حسابی خالی. الان دیگه منتظرم هر آن یه بلا یا مصیبت بیاد تو سرم. آخه سیر خوشیه من تاحالا نشده بیش از ۳ ۴ روز طول بکشه و بعد از ۳ ۴ روز خوشی یه بلایی رو سرم نازل می شه. الانم نشستم جلو مانیتور شاید نازل شه شاید این دفه این بلا این باشه که من یک ساعت تایپ کنم بعد این بلاگ اسکای هنگ کنه قاط بزنه یا برق خونمون بره یا الان تگرگ بیاد ۴ کیلویی یا یه ویروس گنده بیاد رو صفحه بگه سیستمت کامل فرمت می شه الان.

شایدم یک mail دریافت کنم که ۱۰۰۰۰۰۰۰ میلیون یورو برنده شدم!!!!  خدا هرچی می خوای بفرستی دردش اندازه آمپول پینیسیلین باشه نه بیشتر

 

امروز ماهکم اولین جلسه کلاس وبش رو رفت و منم ساعت ۱۳:۰۰ دم در آموزشگاه منتظر بودم تا خانوم کلاسش تموم شه. ساعت ۱۳:۱۵ کلاس ماهکم تموم شد و با هم رفتیم تجریش تو راه از کنار سینما فرهنگ رد شدیم و من رفتم یه سروگوشی آب بدم ببینم چه خبر جشنواره آخه بابا بسته هی رفتیم پیتزا خوردیم و کوه رفتیم و جاده چالوس دور زدیم. یه کمم تمدن و فرهنگ و سینما خوب چیزیه

دفترچه راهنمای فیلما رو گرفتیم و رفتیم اول ناهار بخوریم. والا اون زمونا آپاچی بود الان شده آواچی!! ناهار خوردیم و رفتیم نیاوران.

من تاحالا از اردوگاه شهید باهنر رو اونورتر نرفته بودم. گفتم بریم ببینیم می رسیم به کجا!!

رفتیم و رفتیم تا نزدیک بود بخوریم به کوه دیدیم یه راه باریکه هست به سمت راست و بهدش ادامه دادیم تا رسیدیم به بیمارستان قلب  دیدیم کنار اونم باز یه راه باریکه هس که باز میره به سمت پایین. خلاصه یه دور اونورا رو چرخیدیم و افتادیم تو اتوبان بابایی!!!!

ادامه دادیم دوباره تا رسیدیم به کاخ نیاوران.  هوس کردیم بریم موزه من رفتم پرسیدم گفتن تا ۴ باز هستیم ساعت چند بود ۳:۳۰ با ماهکم رفتیم دو تا بلیط نیم بها گرفتیم رفتیم تو. چرا نیم بها چون دهه فجره!!!!! موزه ها همه نیم بها شدن.

رفتیم کاخ صاحبقرانیه . ناصرالدین شاه یه زمانکی این جا زندگی می کرده. یسری دست نوشته از اون دوران بود. چند تا چک از بانک تبریز و قبض آب اون زمان. یعنی اینا اون موقع قبض آب پرداخت می کردند. خلاصه خیلی جالب بود. یه گواهینامه رانندگی هم بود خیلی باحال بود. تو دو صفحه یکی به زبان فارسی یکی انگلیسی عکس صاحب گواهینامه هم خورده بود بالاش.   سه تا آیتم داشت که جلو هر ۳تاش خوب خورده بود. اون موقع اوتل بوده یا نه نمی دونم. اما قل مراد می گف رانندگی که کاری نداره مثل خر می مونه!!!!!

کلی عکس گرفتیم یکی از یکی باحال تر. پیشنهاد می کنم تو این دهه فجرم که شده برین و این کاخ رو ببینین. ببینین اون شاه چقدر از این خاک رو به عنوان خونه خودش در نظر گرفته بود و حالا اینا کجاها رو تصاحب کردند.  تا سیاسی نشده از این کاخ می ریم بیرون. 

البته هفته بعد قرار شد دوباره برگردیم و بقیه کاخ هاشو هم ببینیم. جمعه یه وقت نیاینااااااااا البته کاخ نیاوران هم به دلیل بازسازی تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد.

بعد از اونجا گاز ماشین رو گرفتیم و رفتیم پیش شاهین که خورده حسابی که با من داشت رو صاف کنه. به قول ماهکم این بچه اگه الان نری سراغش معلوم نیس کی این حسابشو صاف کنه.  رفتیم و یکم چرت و پرت گفت خندیدیمو با اجازتون یه کم زدیم تو سر هم و راه افتادیم به سمت کرج.

رسیدیم کرج و رفتیم ۴ تا ice pack گرفتیم ۲ تا خودمون ۲ تا مامان بابای ماهک

رفتیم مال اونا رو دادیم و خودمون رفتیم بیرون خوردیم.

این ماهک من از این هفته داره می ره کلاس وب. قراره یه تحول در این وب ایجاد کنه بعدشم قراره بیلی جون (بیل گیتس) بیاد و بخره ببره تو مایکروسافت و ازش استفاده کنه ما هم به یه پولی برسیم .

من با عکس گذاشتن ماهکم اصلا مشکلی ندارم. البته باید دید در کل مشکلی بوجود نیاد.

شاید بزودی شاهد چهره ما هم شدید.