دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

در شهر چه خبر است

سلام

امروز بعد از حدود ۶ ماه شایدم بیشتر رفتم یکم خرت و پرت بخرم. ساعت ۲ راه افتادم رفتم تندیس. دنبال یه چیزی می گشتم فقط اونجا رو می شناختم.

 

یه بار با ماهک از کنار اون مغازه رد شده بودیم. خلاصه تو ترافیک ولیعصر یه چرت زدم تا رسیدم تجریش. رفتم دیدم میگه ساعت ۴:۳۰ باز میشه. از بیرون نگاه کردم دیدم اون چیزی که می خوام رو نداره! رفتم پاساژ قائم. یکم گشتم. خودمو زدم تو سیل جمعیت مردمی که اومده بودن خرید تا خاطرات پاساژ قائم و خریدهای من و ماهک رو از اونجا فراموش کنم. یکی می رفت یکی میومد. ۲تا میومدن ۳ نفر میرفتن. شلوغ بود. خیلی... باز دست از پا دراز تر برگشتم دم پارک ملت و بالاخره اون چیز مد نظر رو پیدا کردم و گرفتم. شهر شلوغ شده این روزا. خیلی وقت بود بیرون اینجوری نیومده بودم. بیشتر وقتهام رو تو شرکت تو اتاق خودم سپری کرده بودم. پشت میزم مانیتورم. انگار این مردم رو نمی شناختم. یه آن به مردم با دقت بیشتری نگاه کردم. تغییر کرده بودند. حرفهای زنی که تو راه رفت کنارم نشسته بود و با موبایل صحبت می کرد یادم اومد. اونموقع متوجه نبودم اصلا چی میگه اما وقتی از یه دید دیگه مردم رو نگاه کردم دیدم چقدر این آدما شبیه اون زن هستند. کم کم حرفهای زن یادم اومد. صحبتها همه میلیونی بود. مثل اینکه داشت با دوستش صحبت می کرد. آره X جون ۵۰۰ میلیونو همچین شوهرم خرج کرد که یهو چشم باز کردم دیدم ۵۰ تا ته جیبش بیشتر نمونده. گفتم لاقل با اون ۵۰ میلیون یه سوئیت بگیر حداقل به چشم بیاد. یه چیزی از اون ۵۰۰ بمونه برامون!!!. حرفهای اون زن با دوستش کمتر از چند صد میلیون نبود. آدمهای توی ماشین رو گه نگاه می کردم می دیدم چقدر این جماعت عوض شدند. ۲ تا دختر تو پاساژ قائم جلوم راه می رفتن ماکسیمم ۲۰ سال شایدم ۱۸ دیدم یکیشون داره به اون یکی می گه بابا امروز عصر به اون امید زنگ بزن مایه دار تر از بقیه اس.!!! چهره شهر امسال تغییر کرده شایدم من تا به حال این مردم رو اینجوری و از این زاویه و از این مکان ندیده بودم. اونایی که دستشون به دهنشون می رسیده الان به اندازه یه هشت پا می تونن دستاشونو بکنن تو دهنشون و اونهایی هم که نمی رسید امیدوارم برسه اما با عرض تاسف باید بگم بعیده دیگه برسه!!! فاصله همین جماعت تهران از کران تا بیکران شده.این جماعت حتی خودش نمی دونه می خواد چی کار کنه! اینو از اینجا می گم که وقتی به  چهره ها نگاه می کنی آدمی که خنده رو لبش باشه یا احساس رضایت کنه کم پیدا می کنی.

از ونک سوار ماشین شدم به سمت مطهری. جدیدا تاکسی های ون رو تو خیابونها دیدین. الان حدود ۶ ماه شاید کمتر این تاکسیها وارد چرخه حمل و نقل درون شهری شده. یه خانوم کنارم نشسته بود و ۲ تا خانوم هم صندلی پشتی (خدا رحم کنه در بین جماعت ضعیفه!) زنی که پشت نشسته بود داشت صحبت می کرد. مثل اینکه ازاین خانوم جلسه ایهای صادراتی بود! ایشون تو ترکیه مجالس برگزار می کرده و قران و ... یاد مردم می داده. خلاصه صحبت از این موارد بود که بحث ترکیه و دانشگاه ها شد که این خانوم کناریه من یهو برگشت عقب و گفت خانوم من خودم ۳ بار رفتم ترکیه جوونای ما مجبورن با این وضع کنکور اینجا برن اونور درس بخونن. اینجا همش پارتی بازی می کنن جوونامون پشت کنکور میمونن. با گفتن این جمله انگار خانوم جلسه ایه منتظر بود شروع کرد به صحبت از کشور همسایه. به مکالمه این دو نفر دقت کنید :

خ ج (خانوم جلسه ای)‌:خانوم میدونی مردم ما درآمدشون خوبه رو همین حساب می تونن خرج دانشگاه های اونجا رو بدن پا میشن میرن ترکیه درس می خونن در صورتی که خوب سطح دانشگاههای اونجا همچین هم بالا نیست. اونها خیلی دوست دارند بیان اینجا درس بخونن اما پول ندارند. دانشگاه دولتی هم که سطح علمیشون چون پائینه قبول نمی شن.

خ (خانوم کناری من) : والا ترکیه الان دانشجو ایرانی زیاده. من خودم ۳ بار رفتم(برای بار دوم) خیلی دانشجو اونجا دیدم. حق دارن خوب با این کنکور نمیشه اینجا درس خوند.

خ ج : میدونی چرا اونجا دانشجو ایرانی زیاده؟ چون اکثر بچه های اونجا از ۵ دبستان دیگه ادامه نمی دن. دانشگاههای اونجا به حجاب گیر میده اینا هم درس رو ول می کنن. ایران رو خیلی دوست دارند. اما پول ندارند بیان اینجا.

خ : شما مدرکتون چیه؟

خ ج : من طلبه هستم! اما ترکیه برای تدریس قران و ... رفتم. خیلی انسانهای مومنی هستند و به این جور مسائل دینی اعتقاد دارند. اونقدر ایرانیها رو دوست دارند. به حجاب و این مسائل هم خیلی اهمیت میدن. مخصوصا استانبول و آنکارا. مردمانش همه قانع هستند نه مثل ایرانیها هی غر بزنن!!!

خ : خانوم خوب حق دارن دیگه. الان خیلی گروونی شده اینجا. مردم کمرشون داره میشکنه!

خ ج : نه خانوم کجا گرونیه!!! والا ماها قانع نیستیم! مردم اونجا نون و پنیر می خورن ! کجا اینجا گرونیه! مترو سوار میشی ۱۰۰ تومن اونجا ۱۰۰۰۰۰۰ میلیون به پول ما ۱۰۰۰ تومن! ماها ناشکریم خانوم هی میگیم گرونیه اما همین ترکیه رو ببینین!!! مردمش تو ۵۰ متر خونه زندگی می کنن گاز هم ندارند. اما بچه های ما ۲۰۰ متر خونه رو میگن کوچیکه خوب بله که خونه ۲۰۰ متری گرونه!

خ : خوب آررررره !!!! اما اونجا خونه ارزونه درامد هم خوبه

خ ج : نه خانوم کجا اونجا خونه ارزونه. اونا ۲۰۰۰۰ تومن می دن یه کپسول می گیرن گاز که ندارن. خونه هم که کوچیک شما اون خونه رو با اون امکانات در نظر بگیری بله خوب ارزونه اما وسائل جانبی وقتی میاد روش گرون میشه. حمومشون گاز نداره که. تو حمومشون یه دیگ دارن مثل قدیمای ما آب رو گرم می کنن می رن توش خودشونو می شورن. من یه بار حموم رفتم خودم اونجا اینجوری بود. !!! تازه اونجا نون گیر نمیاد نون به پول ما ۱۵۰۰۰ تومنه کسی نون نمی خوره!!! درآمدشونم همچین زیان نیس.

خ : چرا ما یه فامیلمون اونجا خوب پول میدن.

خ ج : نه خانوووووووووووم ماها خیلی وضعمون بهتره از اونا.!!! فقط غر بلدیم بزنیم. در صورتی که اونا خیلی قشنگ زندگی می کنن با این همه نداری.! احترام می زارن به خانواده خیلی خانواده دوستن. یه چیزی برام خیلی جالب بود وایستا برات تعریف کنم. ما که می رفتیم اونجا خوب ما مهمون خانوماشون بودیم دیگه نه مهمون آقایونشون! آقاهاشون موقع افطار می اومدن افطار می کردند می رفتن. تو اون خونه چند تا اتاق بود اما تو اتاق هم نمی موندن می رفتن بیرون از خونه . بعد زن آزااااااد بود تو خونه تا فردااا دوباره با قرار قبلی موقع افطار سروکله شوهراشون پیدا می شد. من از این حالتشوون خیلی خوشم اومد!!!!!!!!!!!!!! خیلی خانواده دوستن. مثل ما ایرانیا زن سالاری مرد سالاری بچه سالاری ندارن که همه احترام همو دارن. تازه امام ما رو هم خیلی دوست دارن. اصلا انقلاب ما رو خیلی دوست دارند!!!

از اینجا به بعدش من داشتم پیش خودم حرفهاشو جمع می کردم که جواب بدم. حالا مردم هم همه کلافه! ترافیییییییییکم که تووووپ

خ : آره خیلی مارو دوست دارن! ایرانیها رو خیلی دوست دارن!

خ ج : آره من جدیدا که رفته بودم از ا*ح*م*د*ی ... خیلی تعریف میکردن. خیلی دوسش دارن. اصلا خیلیییییها. میگن خیلی محبوبه. از وقتی این رئیس جمهور شده وضعیت شیعه ها هم تغییر کرده. از رهبر ما خیلی تعریف می کردن می گفتن امام یه رهبر سیاسی برای ما بود. بعضی هاشون لحظه ورود امام رو از تلویزیون دیده بودند. خیلیهاشون اون موقع اشک تو چشاشون جمع شده بود!!! موقع انقلاب شیعه تو ترکیه ۳۰٪ بود اما بعد از انقلاب شد ۶۵٪ .خیلی زیاد شدند.

همین حین یکی از اون پشت داد زد بسته دیگه خانوم سر مارو بردی!

اما خ ج تازه گرم شده بود و با آب و تاب داشت تعریف می کرد. خوب حقم داشت. کی یه زنی که دیپلم هم نداره و سرش فقط تو این مسائل میچرخه رو انقدر عزت احترام میزاره و قربون صدقه اش می ره که این دومیش باشه...

خ ج : ماها فقط بلدیم غر بزنیم  همین! تو نازو نعمت داریم زندگی می کنیم اونوقت اینه وضعمون. اونا بدبخت بیچاره با اون خوشی دارن زندگی می کننن. همین ترافیک مثلا. تو استانبول برای ۲ قدم راه ۲ ساعت باید تو ترافیک وایستی اما اینجا بفرما نیم ساعته از ونک میری ولیعصر. اونجا ترافیک بیداد می کنه. اما هیچ وقت یادم نمیره چقدر از این رئیس جمهورمون خوششون اومده بود.

ته تاکسی یه دختر نشسته بود و از تو آینه دیدم لپاش حی داره میره تو میاد بیرون. فهمیدم دارم دندوناشو محکم میماله بهم و حرس می خوره.

کم کم داشتم می رسیدم که یه دفعه برگشتم رو به خ ج و گفتم. عذر میخوام خانوم شما 45 دقیقه حرف زدین حالا من چند تا جمله فقط می گم و رفع زحمت می کنم. همه یهو گوشاششون تیز شد. همونطور که برگشته بودم یه نیم نگاه هم به دختره انداختم! گفتم این ترکیه ای که شما انقدر از مردمش صحبت می کنین و میگین الن بلن تا قبل از انقلاب ما محل سگم بهشون نمی زاشتیم! وقتی کشوری غنی مثل کشور ما صابون میشه فلان قدر و پودر ماشینی سهمیه ای میشه و بایدم مردم غر بزنن. ایران قابل قیاس با این ترکیه ای که حروف زبانش لاتینه اما دو کلمه انگلیسی نمی تونه حرف بزنه و هنوز با ویندوز انگلیسی مشکل داره نیست که شما نشستین ۲ ساعت مخ ملتو کار گرفتین که مردمش فلانن. هروقت شما ایران رو واقعا شناختید و متوجه شدید ما چه سرمایه هایی داشتیم و تو این مدت همه  رو بخشیدیم به جنوب و شمال. عرب و عجم رفته اونوقت متوجه میشید ما رو با کدوم کشورها باید مقایسه کنید و بعد بیایید تو ماشین تبلیغات دینی و سیاسی راه بندازین. ملتی که به خاطر حجاب از آینده و پیشرفت قرار جا بمونه پس همون بهتر که بمونه. دختری که بعد از پنجم خونه نشین میشه این چه فاکتور مثبتی داره که بیام با کشور خودم مقایسه اش کنم.

اومد بگه همین شما ها هستین که غرررر .... گفتم نه این شما ها هستین که به اسم طلبه و دین دارین تبلیغ سیاسی می کنین و مخ مردمو پر می کنین.

دیگه کلمه ای نگفت و شروع کرد اینبار به غر غر کردن که کرایه رو حساب کردم راننده یه لبخند زد و بقیه پول رو داد و پیاده شدم.

در رو که بستم دختری که ته ماشین نشسته بود یه ماچ و چشمک تو هوا حواله کرد و ماشین از جلوم رد شد.

 

 

رفتم شرکت و وسائلی که خریده بودم رو گذاشتم یه گوشه و نیم ساعت پشت میز چشمهامو بستم و سعی کردم به هیچی فک نکنم.

 

شاد باشین و دریایی...

 

پ ن : امروز تو تاکسی یه جمله خوندم خندم گرفت! نوشته بود : کرایه ۶۰۰ . تلفن خلاصه شود . قابل توجه بعضی از زوجین ......؟! رعایت کنید

پ ن : یکسری از کامنتهای پست قبلی رو تائید کردم یکسری هم مونده که ایشالله سر فرصت جواب همه رو می دم . قربون همگیتون برررررررررم من

نظرات 6 + ارسال نظر
نینجون دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 00:34 http://pixx.blogsky.com

سلام
وبت باحاله
داستان دیشبتم خوندم باحال بود مرسی
راستی میدونستی با گذاشتن آگهی تو وبلاگت از وبلاگت درآمد کسب کنی
مثله من
امتحانش مجانیه و ضرری نداره
پس به اینجا یه سر بزن و ثبت نام کن:

http://www.oxinads.com/?a=2977

پونه دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 21:07 http://www.pooneh123.blogfa.com/

سلام آقا پیشول من یه مدت نبودم حالا اومدم سراغت دیدم قالبت عوض شده منزل نو مبارک امیدوارم خاطرات بد گذشته رو تو خونه ی قدیم جا گذاشته باشی این خونه ی جدید پر بشه از خاطرات قشنگ و شاد
پیشاپیش عیدتم مبارک

پوروچیست سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:05 http://hkmm.blogfa.com/


(تعجب) چه با آب و تاب استراق سمعشو تعریف می‌کنه (نیش)
اصلن چرا به حرف خانوم مردم گوش دادی ؟ هان (نیش)

آب و تاب نداشت همش حرص و نفرت بود از بیسوادی خیلیها و چشمهایی که بسته شده و جز یه سری مسائل بقیه چیزها رو نمی بینن.

کاش همه با هم سر زنه خراب می شدیم تا بفهمه چی میگه اما دریغ از فهم این جور آدما

برفی سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 14:18 http://snowlady.blogfa.com

سال نو پیشاپیش مبارک

ممنون برفی ایشالا خودت برفی دلت بهاری باشه

فیروزه سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 18:26 http://2nimeyeroya.blogsky.com

سلام ... خوبی؟ ...
پیشاپیش سال نو مبارک ... امیدوارم که سال جدید سالی به دور از غم و غصه و ناراحتی باشه برات :)

سلام فیروزه جان
منم برات دعا می کنم سال پر هیجان و اکتیوی داشته باشی
مرررررررررررررررسی خانووم

مرجان سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 19:22 http://kavir-semnan.blogsky.com

قیافه اون دختره رو از تو آینه خوب نگاه کرده بودى؟؟؟؟خوب پس حالا میتونى قیافه منم موقع خوندن این پستت مجسم کنى، همونجورى فکم میلرزید و لبهامو گاز میگرفتم و از عصبانیت میخواستم کامپیوترمو بشکنم!!!!!!!!!!!!!!اگه این جوابو نمیدادى و پیاده میشدى، خونت براى من و اون دختره حلال بووووددددددد

متاسفم براى وجود چنین آدمهایى، نمیدونم دلم باید براى اینها بسوزه یا براى آدم حسابى هایى که مجبورن بین اینها زندگى کنن

سال نو مبارک پیشول جان، سال خیلى خوبى داشته باشى

شاد باشى و بهارى همیشه و همه جا

وااااااااااای مرجاااااااااااان کاش اینجااا بودی و با هم می شستیم میشستیمش بعد از دو طرف می گرفتیم می چلوندیمش مثل این شلوار جینها که آب می خورن چلودنشون سخت میشه بعد پهنش می کردیم وسط خیابون تا ماشینا رد شن قشنگ حال کنه

سال نوی تو هم مبارک امییییییییییییییرم عوض من یه گاز از لپش بگیر


دلت روشن باشه و بهاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد