میسی مادر شد!

کمتر از ۵ ساعت پیش بود. صدای جیر جیر (البته من هرچی نگاه کردم اینا دهنشون بسته بود و از کجا  صدا در میاوردن من نمیدونم !!!) ۳تا بچه از اتاق زایمان بلند شد. مادر بچه ها در اولین تجربه بارداریش ۳ قلو زاییده بود. پدر بچه ها در حال چرت زدن بود اونم در کنار مادر بچه ها. پدر انقدر ماست ندیده بودم تو عمرم!!! اونم چی اصلا انگار نه انگار آقا ۲۱ روز پیش در حال طرح ریزی این بچه ها در قسمت تحتانی مادر بچه ها دنبال بازی می کرد!!!

۳تا بچه قرمز که انگار مومیایی شدن اونم تنها با پوست!!!. خیلی جالب بود برام. مادر بچه ها همچین هنرمندانه اینا رو زیر بدنش قایم کرده بود و گرمشون می کرد که اصلا فرصتی برای تهیه عکس ازشون نمیداد. پدر بی خیال رو به اتاق دیگه ای راهنمایی کردیم و گفتیم همون جا بمونه تا مادر بچه ها نزده نفلش کنه !!!. آره بابا اینا جنبه ندارن وقتی فارغ میشن پدر رو ببینن با گل و شیرنی اومده به استقبالشون برای تبریک .

تو فکر بودم یکم کاچی برای مادر بچه ها درست کنم ترسیدم بنده خدا معده اش سنگکوب کنه به ذرت و برنج و دونه پارس و  مولتی ویتامین اکتفا کردیم.

بعد از سپری شدن ۳ ساعت پدر بچه ها پدرمون رو در آورد از بس این میله ها رو گاز زد که بیاد بیرون. برداشتیم بردیمش هوا خوری تا یکم از محیط بیرون لذت ببرن شاید امشب از خیر دیدن مادر بچه ها بگذرن.

بله اینم از ارتباط ۴ هفته ایه این زوج یعنی میسی خانووم و اصفر آقا که ماحصلش ۳ تا نوزاد بود. جوونای تازه مزدوج سرعت عملو داریییین؟؟!!!

احتمالا از دولت وقت برای این خانواده گرفتار درخواست کمک کنیم.

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!!!!

پ ن : میسی خانوم سلام رسوندن گفتن چون سرو وضعشون نامناسبه فعلا عکس نمی ندازن تا بعد که این بچه ها از آب و گل در اومدن یه عکس دست جمعی با شیطوناشون می ندازن تا ببینینشووووون.