دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

جعفر و شلوار نویش

 

به نام خداوند مهربان قلم بر دست میگیرم و انشای خود را اینگونه آغاز می کنیم

امسال عید سال خوبی بود! ما در امسال جعفر را یک روز در کوچه مشاهده کردیم. جعفر یک شلوار جین تنش کرده بود و ما فهمیدیم شلوار جعفر نو می باشد. رفتیم جلو و سلام کردیم. پرسیدیم جعفر سلام. شلوارت نو است. مبارک است. از کجا خریده ای. جعفر در حالی که پاهایش را به جلو می انداخت که پز بدهد گفت این شلوار را از پسر عمویم خریده ام. و ما فهمیدیم شلوار جعفر باید خیلی گران باشد. برایمان سئوال بود که جعفر چقدر پول جمع کرده تا این شلوار را بخرد. حتما باید پول قلک هایش و عیدیهایش را داده باشد تا آن را بخرد. هر طور شده می خواستیم بدانیم.

جعفر گفت این شلوار خارجی است. و برای اینکه بچه ها باورشان شود زیپ شلوارش را پائین کشید و به ما مارک آن را نشان داد که  رویش نوشته بود Made in china !!!

و ما از آنجا فهمیدیم که جعفر یک شلوار خارجی خریده است. جعفر به ما گفت جنسش خیلی خوب است .جعفر به ما گفت پسر عمویش در کار واردات جنسهای خارجی می باشد و وضعش خیلی خوب است و این شلوار را تنها برای جعفر آورده است از آن ور. جعفر گفت پسر عمویش لباسها را می اورد و می برد تهران و می فروشد. ما خیلی دلمان سوخت که کاش از آن شلوارها داشتیم.

البته برای ما سئوال بود چرا کشورمان خودش از اینا تولید نمیکند تا ما هم بتوانیم از این شلوارها بخریم. هرچه فکر کردیم نتوانستیم به نتیجه برسیم. البته جعفر میگفت پسر عمویش می گوید برخی از شلوار دوزان خودمان چون دیده اند این شلوارها خوب فروش می رود برداشته اند از روی مارک Made in China ساخته اند و آنرا بر روی شلوارهایی که خودشان میدوزند زده اند تا فروششان خوب شود. با خودمان گفتیم شاید مشکل یا از تولیدکنندگانمان است یا از خارجیها و شاید هم تقصیر از پسر عموی جعفر باشد.

ما از این انشا نتیجه می گیریم که پولمان را جمع کنیم و برویم چین تا بتوانیم برای خودمان شلوار خارجی بخریم چون در آن کشور دیگر جنس بنجل وجود ندارد و شلوارها همه یکی هستند و اگر ما بخریم دیگران غصه نمیخورند که ندارند.

 

این بود انشای من !

 

 

 

آره جانم باید رفت چین .....

 

داشتم فک می کردم چرا انقدر این شرقیها از این غربیها عقبن می دونین به چه نتیجه رسیدم!

به اینکه آفتاب همیشه از شرق طلوع می کنه و از غرب غروب. به همین خاطر اون غربیها این شرقیها رو میبینن درس عبرت میشه براشون که اگه تلاش نکنن عین این شرقیها میشن رو همین حساب اونا یه روز دیرتر از اینوریا کاراشونو انجام میدن و سعی می کنن به نحو احسن انجام بدن. اگه خدا این کره رو برعکس می چرخوند شاید الان شرق هم عین غرب وضعش خوب بود!!!!

به خدااااااااااااااا هرکی بخندههههههه کشتمشششششششششش !  

 

پ ن :

میان من و تو

رازی ست سر به مهر

اما گشودنی

آیینه گر بگذارد

آیینه ی دو رو

که پیوسته از دو سو

تنهایی ما را

تکرار می کند

وقتی سپیده سر زند از شرق

انکار روز

کار بی خردان است

بر آفتاب پرده کشیدن

و دل به آیینه بستن نیز

این برج عاج تیشه نمی خواهد

تنها تلنگری

چوبدستی

از عشق

بایدت اما

تا بشکنی طلسم جدایی را

و کوله ی ایثار

تا بگذری از آیینه ی پندار

تا روبروی یار نشینی

و خویش را

-بدون خویشتن اما-

همراه و در کنار ببینی

باری

جز پاسخی به این سئوال مقدر

:آن راز راتوان گشودن نیست

بخشی از آفتاب

یا کرم کوچک شبتاب؟