دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

۱۰

سلام .خوب بالاخره این منم ماهک!

سلام . منم پیشول

 

چی کار کنم این چند وقت اصلا حس نوشتن نبود .جناب پیشو هم منتظر که من آپ کنم  .

خوب آخه ناسلامتی این یه وبلاگ دونفرس.

هفته پیش همین موقع ما یعنی  من و پیشو و یه سری از دوستان یه جای خیلی باهال بودیم .کجا؟ ممم وسط کویر ! با تور رفته بودیم کویر مرنجاب یه جای توپی بود که خدا میدونه !!!!!!!!!! نه حالا جدا از شوخی خوش گذشت  .وقتی همسفرات خوب باشن دور از جون جهنم هم بری خوش میگذره چه برسه به مرنجاب !!

آره واقعا مسافرت به جایی بود . هم زمانش خوب بود هم مکانش اما مینی بوسش اگه اتوبوس بود بهتر بود. واقعا مسافرت با مینی بوس عزابه

 

خوب حالا بزارین شرح سفر رو براتون بگم . 5 شنبه هفته پیش ساعت 11 شب از میدان توحید به سمت کاشان حرکت کردیم  .تا ساعت 1الی 2 که هنوز بیدار بودیم و به بگو بخند گذشت .

 

سرپرست تور گفت برای اینکه بیشتر با هم آشنا بشیم خودتونو معرفی کنید .( می خواست آمار بچه ها رو دربیاره ) خلاصه از نفر آخر مینی بوس شروع کرد و تا جلو اومد. خلاصه سرجمع که حساب کردیم دیدم بچه های کامپیوتر ماشالله رکورد زدن.  تو این تور 10 نفر بچه های خودمون بودن و 2 نفر هم غریبه بعلاوه 4 نفر سرپرست و مدیر . این دونفر غریبه ها خیلی باحال بودن. نمی دونم فیلم خیلی دور خیلی نزدیک رو دیدین یا نه اما این آقاهه تیپش مثل هنرپیشه نقش اول اون فیلم بود. اون وقت یه خانوم همراهشون بود نصف خودش. نه از لحاظ قدیااا از لحاظ سنی!!!  خودش 40 ساله دختره 20 ساله خلاصه آدم هی میخواد فوضولی نکنه مگه می شه . (اصلا به من چه خوب تابلو بودن )

 

بعد اون یه عده -اکثر خانومهای جمع ـدیگه شروع کردن به لالا و آقایون هم نشستن معما حل کنن .نه خدایی حال میکنین ؟ اصلا وقتی بهتر واسه معما حل کردن هست؟؟  حالا ای کاش آروم یه گوشه میشستن به معما حل کردن!! همش با داد هوااار نمیدونم این مدلی سریع تر حل میشه؟؟

حالا سوال ها چی هست؟ یه چاه میکنیم از این ور زمین و از اون ور زمین در میایم یه ستگ بندازیم این تو چی میشه؟نه وجدانن چی میشه ؟

 

تازه بعد از حل معما راننده فیلم سوغات فرنگ گذاشت. عجب فیلم مزخرفی بود این ماهک من هی خواست بخوابه مگه شد نشد بخدا. یکی از بچه ها رگ اصفهانیه نداشتش زد بالا گفت 20 تومن دادیم اونوقت بگیریم بخوابیم!!   -بچه بگیر بخواااب دهههه    ـ اصولا وقتی تو گروه یکی باشه که هی کرم (از نوع بامزه) بریزه خیلی خوش می گذره.   تا برسیم کاشان نذاشت بچه ها چشماشون بره رو هم.

 

ساعت حوالی 3 به کاشان رسیدیم و از اونجا به سمت یه شهره کوچیک دیگه ( اسمش یادم نمیاد رفتیم ) و بعد از اون داخل یه جاده خاکی وسط کویر شدیم ( نه خدایی آدرس رو حال کردین؟ ) از اینجاش یه کم ترسناک بود . بیرون رو که نگاه میکردی فقط تاریکی بود دیگه تو ماشین هم کم کم ساکت شده بود  .تازه اون موقع احساس میکردی که چگده سررررده   .من که در تمام این مدت سعی داشتم یه جوری بخوابم .فک کنم اون قدر وول خوردم پیشو از دستم خل شد  .هی تو جام میچرخیدم و هر از چند گاهی بیرون رو نگاه میکردم!  یه چند باری راننده تو اون بیابون راه رو گم کرد و در نهایت حوالی ساعت 6 به کاروانسرای شاه عباسی رسیدیم:

 

 

 

 

 

بیرون کاروانسرا چند تا دستشویی ساخته بودن خیلی بهداشتی بود . این کافه های وسترن رو دیدین دراش دو طرفه باز میشه. در دستشویهای کاروانسرا به سبک اونا بود!! بعضی هاشم هنوز وصل نکرده بودن. خلاصه با چه ماجرایی این بچه ها فکراشونو آزاد کردن. باید بودینو میدیدین.

 

 

 

حسابی هوا یخ بود بعد از خوردن صبحانه و انداختن چند تا عکس رفتیم سمت دریاچه نمک  .البته اسمش دریاچه بود بیشتر شبیه یه بیابونی بود که خاک های کف اونجا شکل های خوشگلی داشت

 

 اینم منو پیشو در وسط  دریاچه :

 

 

 

 

 

بعد از دریاچه هم رفتیم تپه های شنی  اینجا جایی بود که من خیییلی دوووسش داشتم :

 البته بالا رفتن از اون تپه ها به اون سادگی که به نظر میرسه نیست  :

 

 

 

روی این شنا جون می داد پابرهنه راه بری . خوابیدن روی اونهمه شن خیلی حال داد.  فقط یه کم یخخخخ بود البته وقتی از اون بالا میای پایین یه چند کیلو به وزنت اضافه میشه از بس شن تو لباس و کفش آدم میره

 

 

 

 

 

بعد از برگشت از تپه های شنی رفتیم شتر سواری . من و ماهکمم سوار این موجودات بیابونی شدیم

 

 

 

 این الاغی که ملاحظه می فرماین با اون پاهای بستش به خاطر سیبی که یکی از بچه ها بهش داده از اون پائین ۴ تا پله رو اومده بالا تا بقیه سیب رو دریافت کنه

 

 

 

بعد از اون هم برگشتیم به سمت کاشان ناهار خوردیم و بعد به سمت تهران

خوش گذشت جاتون خالی