دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

۴ روز گذشته

سلام

بالاخره تهدیدهای پیشو جونم اثر بخشید و من الان اینجام   این چند روزه درگیر مراسم بله برون هستیم . شنبه حامد ( برادر جناب پیشو)  با دوستش اومدن دنبال من و با هم رفتیم محضر تا نامه ای برای آزمایشگاه بگیریم .بعد از کلی پرس و جو و نگه داشتن شناسنامه ها یه نامه بهمون داد برای یه آزمایشگاهی در ۳ راه آذری .دلیلش هم این بود که هم خیلی مطمئن هست و هم جواب را همون روز میده .در تمام مدتی هم که ما اونجا بودیم برادر پیشو رو به جای داماد گرفته بود  حامد هم اول این طوری بعد این طوری  آخرش هم اینطوری طفلک هر بار که میگفت من برادرشون هستم انگاری دفترداره نمیشنید .در تمام این مدت هم من این شکلی

فردای اون روز که ۱ شنبه باشه آقای پیشو جان راس ساعت ۷ صبح جلوی در منتظر من بود .حالا اینکه چطوری تونسته منو در اون ساعت از روز از خواب بلند کنه خودش یه ماجرا و قصه جدا میباشد!!! بعد از ۱ ساعت حرکت ملایم و دلنشین در ترافیک های صبح جاده مخصوص کرج وسه راه آذری به محل مورد نظر رسیدیم .بعد از پرداخت فیش بانکی آزمایش های مربوظه را انجام دادیم . من اول کلی ترسیده بودم که قراره ازمون آزمایش خون بگیرن اما در کمال خوش وقتی متوجه شدم که فقط از آقایون خون میگیرن و تنها در صورتی که مشکلی باشه از خانم هم خون میگیرن در نتیجه من این شکلی پیشو این شکلی خلاصه که جواب رو گرفتیم و دیدیم که منفی میباشد حالا پیشو جان کلی شاکی بود که این چه حرکتی بود ما انجام دادیم ما که تا ۳ ماه دیگه نمیخوایم عقد کنیم بعدش هم من همین چند ماه پیش آزمایش خون دادم . حالا ما اومدیم من هم تو راه همش غرمیزنم که من حالا چیو بهونه کنم این مراسم رو بهم بزنم؟

دیروز که ۲ شنبه باشه .پیشو جون من یه کم بی حوصله و بد اخلاق بود همش هم کم حرف بود به منم زنگ نمیزد منم کلی دپرس که این پسرکم چشه؟ هر چی هم ازش میپرسیدم جوابی نمیداد تا اینکه امروز صبح گفت که یه کم با من قهریده هم به خاطر یه سری از حرف های من هم به خاطر اینکه من اینجا رو آپ نمیکنم!! فک کنم بهتره توضیح در این مورد رو بزارم واسه پست بعدی که خود پیشو درباره اش صحبت کنه

امشب رفتیم با هم برای روز ۵ شنبه یه کیک خوشگل سفاش دادیم .پیشو هم یه عالمه سوغاتی خوشمزه از طرف بابایش آورده بود که شامل عسل- قیصی(قیسی؟ غیسی ؟ غیصی؟ )- و یه کیک محلی خوشمزه و ... میباشد

خدا کنه ۵ شنبه همه چی به خوبی پیش برود