دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

۲۴

سلام

اولین پست در سال 86! 

سال 85 هم سال خوبی بود هم سال بد اما ناموفقیتهاش بیشتر از موفقیتهاش بود.   85 می تونست سال خوبی باشه اما نشد!  اکثر افراد از سالی که گذشت راضی نبودن.   هر کی دلایل خاص خودشو داره. بماند!

دیروز گذشت فکر فردا باش.

امسال کلی کار دارم.  تا دلتون بخواد. از اولین روزهای سال کارم شروع شد.  4 روز تعطیلی بدون رفتن جایی تازه تو اون چند روز بازم من کارای شرکت رو انجام می دادم. اصلا پیشول خوبی واسه ماهکم نبودم. ایشالله سال بعد عید جبران می کنم.

هرکسی اول سال می شنیه واسه سال جدید یه سری هدف گذاریها می کنه. منم مثل همیشه به هدفهای امسالم فکر کردم و چه کارایی که می خوام امسال انجام بدم. البته هدفهای بلند مدت هم update شدند!!! یه سری هدفها هم secret بید !!

ایشالله امسال بتونیم یه خونه بگیریم تا منو ماهک یه نفس راحت بکشیم!

ایشالله امسال فوق لیسانس هم تموم می شه و اگه خدا بخواد پله آخر هم بر می دارم!

ایشالله مشغله های کاری اجازه بده بیشتر از این زندگی لذت ببریم.

ایشالله امسال بتونیم اقدام کنیم برای رفتن به بلاد کفر

ایشالله امسال بتونم شبها یکم دیرتر بخوابم تا به کارای عقب افتاده برسم. 

ایشالله امسال بتونم مدرک Ielts رو هم بگیرم

ایشالله امسال کمتر از پارسال خطا کنم!

....

یه داستان کوچیک هم پی نوشت این پست

چند شب پیش دیدم حوصله ماهکم سر رفته یهو تصمیم گرفتم بریم بیرون. گفتم میام کرج بریم بیرون به آتوسا (دوست ماهکم) هم زنگ بزن اونم بیاد. منم به امین (دوست من) می گم .

قرار بود من برم کرج برگردیم تهران شام بریم بیرون. می خواستم بیافتم تو اتوبان کرج که ماهک زنگ زد گفت برنامه عوض شده برو دنبال امین بیاین بریم جاده چالوس.  خلاصه من رفتم دنبال امین و تا برسیم کرج ساعت شد ۸. آتوسا هم با مشاین اومد خونه ماهک و ماشین رو گذاشت تو پارکینگ و ۴ نفری رفتیم جاده.  تا ۲۰ کیلومتری گچسر رفتیم و برگشتیم.  قرار شد برگردیم و شام رو پامچال بخوریم.  رسیدیم پامچال ساعت ۱۰:۱۵ بود. دیدیم هیچ کدوم از موبایلا آنتن نداره!  شام رو خوردیم و برگشتیم ساعت ۱۱:۴۵ رسیدیم دم خونه ماهک و آتوسا مایشنش رو برداشت و خداحافظی کردیم.  ماهک اولین کسی بود که مورد عنایت بابش قرار گرفت  دومین نفر آتوسا بود که مامانش مورد لطف قرار دادند  و منم آخرین نفر بودم که مادر گرام نگاه پر از لطفشون رو هم اون شب و هم صبح فردای اون روز نثار ما کردند   و تنها امین خان از این فیض محروم موندند.

اما جاتون خالی تا دلتون بخواد بهمون خوش گذشت!

پست بعدی در مورد همسر ایده آل

 

پ ن ۱‌: سفر شبانه بعدی شاید مقصد خود شمال باشه!

پ ن ۲: قد من: cm ۱۷۲ !!!