دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

۱۲

سلام

جاتون خالی عجب سمیناری بود!!!

ساعت ۱۱:۴۵ ماهکم   زنگ زد که من راه افتادم و ۱۲:۳۰ دم شیلا همدیگرو دیدیم. حالا من وایستادم جلوی ماهکم دارم نیگاش می کنم و چراغ می زنم . بعد از کلی بال بال یهو دیدم این شکلی شد.  رفتم جلو می گه انقد خوشتیپ شدی نشناختمت

خدایش حق داره من هروقت یه برنامه داشته باشم چون پوست صورتم حساسه جوش می زنه یه هفته نمی زنمش بعدش میشم شبیه هاپوها وقتی هم که اصلاح می کنم این مشکلات بوجود می یاد. قرار شد اول بریم من از استرس سمینار در بیام بعدش برگردیم شیلا ناهار بخوریم. ( هات داگ های شیلا عشق منو ماهکمه ) توی راه حالا هی ماهکم منو نگا می کنه می گه تو امروز هی تغییری کردی . نزدیک دانشکده ماهکم گف حالا منو با این قیافه راه می دن منم گفتم جرات دارن راه ندن. اصلا چه منی داره به تو نگاه کنن که بعدش بخوان راه بدن یا ندن . دم در نگهبان محترم فرمودن خانوم با شما هستند منم گفتم بله گفت دانشجو که نیستن گفتم چرا اما دانشگاه زنجان   . گف بفرماین!! نیم ساعت زود رسیده بودیم و گفتم یه دور دیگه مطالبمو دوره کنم. ماهکم گف می خوای برای من بگی گفتم نه  . نشستم تو دلم دوره کردن.آخرش یکم واسه ماهکم توضیح دادم.  ۵ دقیقه به ۱۳:۳۰ بود که رفتیم تو اتاق سمینارو من همه چیرو آماده کردم. فک نمی کردم کسی بیاد اما ۳ نفر اومدن و نشتن. استاد گرام هم هنوز نیومده بود. آخرش رفتم پائین و دیدم استاد گوگوریه من داره دنبال اتاق سمینار می گرده. .

شروع کردم به ارائه که یه جا استاد گفت این مطلب همون مطلب قبلیه و فرقی با اون نداره چرا اینو جدا کردی گفتم استاد بله درسته جز همون دسته قبلیه اما این از یه جهت دیگه داره بررسی می کنه دسته بندیش فرق می کنه. بعدش گفت باشه ادامه بده. بدترین حالت زمانیه که وسط ارائه ازت سئوال کنن . تو حین ارائه استاد چند سئوال دیگه پرسید و هر سوالی می کرد یه نیگا به ماهکم مینداخت. دقیقا شده بود مثل این بچه تخسا که یه کرمی می ریزن بعد میرن وای میستن کنار هر هر می خندن البته جواب سئوالاو می دادم اما با این کارش می ... به اعصاب من.

نیم ساعت سمینار من ۴۵ دقیقه طول کشید و آخرش استاد به بچه ها گف من که سئوالامو پرسیدم  شما سئوال ندارین بچه ها هم گفتن نه . بعدش گف پس تشویق نمی کنین همه هم دست زدن استادم نمره مو داد و رفت

بعد از رفتن بچه ها به ماهکم گفتم از کارم راضی نبودم   اما ماهکم گفت خیلی خوب بود و کلی تعریف کرد. بعدشم

رفتیم شیلا و اونقدر گشنم بود که نفهمیدم چه جوری هات داگ رو خوردم. فک کنم با ۲ حرکت تموم شد

ماشین رو  تو میدونه توحید گذاشته بودم و راه افتادیم با ماهکم رفتیم اونجا. حالا ماهکم می گه پس این ماشینو کجا گذاشتی آخه طفلی موقعه اومدنی جناب راننده اومده بهشون لطف کنه   به جای اینکه زیر پل گیشا پیادشون کنه برده زیر پل شهرک آزمایش پیداه کرده و ماهکم کلی پیاده اومده بود. سوار ماشین شدیم و دیدم چشمای ماهکم این شکلی    معنی این نگاه اینه که حالا نوبته کادوهای منه رفتیم پاساژ قائم که اون پالتویی که یه سری رفته بودیم و ماهکم پسندیده بود رو بگیریم که دیدیم   حتی یدونه هم نمونده بود. . خلاصه روز از نو روزی از نو . بعد از چند تا پرو کردن بالاخره یه پالتو مورد پسند منو ماهکم شد بعد از اون رفتیم یه شال سفید خوشگل ضمیمه پالتو کردیم. بوت خوشگل متاسفانه گیر نیووردیم اما تو کرج ماهکم یه بوت دیده بود خوشگل بود. دقیقا همون چیزی بود که می خواست رو همین حساب زیاد خودمونو خسته گشتن واسه بوت نکردیم. 

چون کم کم دیگه داشت دیر می شد و تا کرج هم باید می رفتیم رو همین حساب خرید  شلوار و بوت رو گذاشتیم واسه یه روز دیگه. اومیدم پارکینگ و ماهکم تو ماشین پالتو و شالشو سر کرد بچم هرچی بپوشه بهش میاید حتی اگه اون چیز خوشگلم نباشه

چشمای این بچه تو این موقعها همچین برقی می زنه که بیا و ببین

روز خوبی بود اون جوری بود که انتظارشو داشتم 

رسیدیم دم خونه ماهکم و از هم جدا شدیم. به محض اینکه در ماشین و بست و رفت یهو احساس دلتنگی کردم. به فاصله ۲ ثائیه دلم براش تنگ شد. 

خوب فک کنم حدس زدین که نمره سمینارم چند شد اگه متوجه شدین کانت بذارین تو پست بعدی اسامی برندگان رو اعلام می کنم.

پی نوشت : این آهنگ جدید شهرام کاشانی رو شنیدین "عشق به من نیومده " ماهکم که اونقدر خندید اشک چشاش راه افتاد

پی نوشت : دوست دارم ماهکم