شب یلداتون مبارک!
شب یلدای ماهکمم مبارک
امسال هم مثل پارسال کلی برات گل نرگس گرفتم!
این دنیا رو تو برام ساختی و قراره از این به بعد با تو ، تو این دنیا زندگی کنم :
اول از همه رفتیم یکم مغازه گردی. عشق ماهکه دیگه چی کار میشه کرد. بچه رو ول کنی تا ساعت ۱۲ شب می خواد تو خیابونا قدم بزنه مغازه هارو ببینه. مغازه باشه پیشول نباشه
بعدش از بس راه رفتیم و تپل خسته شدیم رفتیم گردباد! آی خوردیم آی خوردیماا تو این بین تو یه لذت می بردی من ۲ تا. تو از خوردن لذت می بردی من هم از خوردن هم از نگاه کردن به تو!!! تو که می دونی من از نگاه کردن به تو سیر نمی شم
امان از این ترافیکهای این شبا اتوبان کرجم که کیپ به کیپ ماشین اما ترافیکاشم جالب بود. ترافیک این اتوبان وقتی شروع می کردی به خوندن اصلا حس نمی شد. بابا ناسلامتی این ماهک ما تنها فرد با کمالات و تحصیلکرده ( دوران ۶ سالگی) خانواده بوده.
آب انار میدون اسبیه کرج اختتامیه شب یلدامون بود. با اون لواشکایه ترشه اشانتیونیش
امشب برا جفتمون یه فال حافظ گرفتم آخه نیس که تو میونت با حافظ خیلی خوبه البته شایدم برعکس یعنی حافظ میونش با تو خیلی خوبه یه فال گرفتم که دعوامون نشه
پ ن ۱: شما هرچی که می خوایین اسمشو بذارین دیوانه خل روانی اما هیچ وقت نمی تونم به خودم دروغ بگم
پ ن ۲: این وبلاگ یه وبلاگ ۲ نفره هستش نه وبلاگ من! قالب این وبلاگ دست نمی خوره !
پ ن ۳: عکسایه پاک شده رو برگردوندم سرجاش ! اگه این خاطرات عذاب آوره می تونی سر نزنی من قراره با این خاطرات زندگی کنم خودتو ازم گرفتی اما این دستخطها ، نوشته ها رو نمی تونی. خودتو از من دریغ کردی به اینا هم رحم نمی کنی؟!!!!