چون سرابی در کویر
چون خیالی دلپذیر
رفته بودی آمدی .... اما چه دیر .... اما چه دیر
رفتی و آمد بهار
بی قرارم بی قرار
خاطراتت را فقط .... از من مگیر .... از من مگیر
از میان قاب دودی ، رنگ شیشه
می بریدی از من اما ... تا همیشه .... تا همیشه ..... تا همیشه
با همه دریا دلی ، دل را به دریاها زدم
پشت پا بر اصل بی بنیاد این دنیا زدم
با هزاران آرزو ، با صدهزار شوق و امید
از پس دیروز و امروز ، ناگهان فردا رسید.
ای دریغ از عمر رفته ، ای دریغ
قصه ابریشم و بیداد تیغ
خاطراتم لحظه لحظه .. رنج موعودم شده
چشم بخت تشنگی .. آب گل آلودم شده
همچو ماه آسمان از من گریزان می شود
مثل شب در ظلمت هر سایه پنهان می شوی