۷

امروز خروس خون ساعت 11 ، پیشو زنگ زده میگه توهنوووووووووووووز خوابی ؟؟!!منم گفتم اهوم میگه اوهوم یعنی آره؟ باز گفتم اوهووم

بعدش هم میگه تو خجاااااااالت نمیکشی آپ نکردی؟   منم گفتم چرا  

 در نتیجه الان اینجام. آخی بچه به این حرف گوش کنی دیده بودین تا حالا؟ نازی نازی قربون خودم برررررم

والا این چند روز یه سری اتفاق ها افتاده که تابلو ترینش این بود که منو پیشوم به مدت فکر کنم 12 ساعت با هم قهر بودیم یعنی چیزی حدود 12 شب تا 12 ظهر روز بعد . در واقع درست ترش این میشه که من با پیشوووم قهر کردم.  این قهر عصبانیت منم به اونجا ختم شد که ما به جای اینکه 5 شنبه بریم زنجان خونه موندیم .تقریبا یه 1 ماهی هست که ما میخوایم یه سفره  1 روزه بریم زنجان .هر سری یه جورایی جور نمیشه .

اصولا وقتی من از دست کسی ناراحت یا عصبانیم ،باید خیلی مواظب خودش باشه به این صورت که هیچ مدله جلو من آفتابی نشه .البته من خودم بزرگ ترین کمک بهشون میکنم و اون اینه که خودم تا حد امکان ازشون فاصله میگیرم.یعنی اگه مثلا پای تلفن باشه زود قطع میکنم اگه رو در رو باشه سعی میکنم از اون محل دور شم .

حالا فک کنید از دست یکی عصبانی باشی بعدش به مدت 3 ساعت هم باهاش تو ماشین تنها باشی .  ...هزار تا اتفاق ممکن بود بیفته ......خدا بهش رحم کرد

خلاصه که دیروز ظهری دیدم چقده من دلم واسه پیشو تنگ شده داشتم شماره اش رو میگرفتم که خودش زنگ زد. دیگه آشتی آشتی شدیم و از این طور صحبت ها.عصری هم اومد اینجا رفتیم بیرون

دیشب باز رگ جغد بودنم گل کرده بود تا ساعت 4 داشتم کتاب راز داوینچی رو میخوندم به اونایی که به کتایهای جنایی-پلیسی-تاریخی-مذهبی-هنری  علاقه دارندتوصیه میکنم این کتابو بخونن.من که خیلی خوشم اومد.به اندازه خوده کتاب از زیر نویس هاش خوشم اومد.نمیدونم چقدر حقیقته اما به طور کامل کلیسای کاتولیگ رو برده زیر سوال.حق داشتن اینقدر به انتشار این کتاب اعتراض کردن

دیشب بابا یه عالمه بوردای قدیمی از خونه عمه اورده بود .خیلی جالب بودن. بورداها حداقل ماله 30 سال پیش بودن !  جدید ترینش که من دیدم برای 1980 بود!!!

کلی به مد لباس های اون موقع خندیدم من تا حالا فکر میکردم خیلی از لباسهایی که الان دوباره مد شده از روی مدلهای قدیمیه اما اصلا این طور نیست.لباسهایی که الان تو بازار هست با اینکه یه سری هاشون خیلی عجیبن اما واقعا خوشگل تر از این لباسهایی بودن که من دیدم.کلی واسم تجدید خاطره شد .بعد از تقریبا 20 سال داشتم دوباره  میدیدمشون .بچه که بودم- فکر کنم 4 یا5 ساله- عاشق این بودم که این بورداهارو ورق بزنم .چیزی از لباس ها که حالیم نمیشد واسه همین دنبال خوشگل ترین خانووم توی بوردا میگشتم.دیشب که دوباره نگاه میکردم همشون دوباره یادم میاومد سلیقه ام هم بد نبود

تا حالا لواشک آلو درست کردین؟ آلو روفک کنم با نمک میپزن بعد از اینکه خوب پخت هسته و پوستشو ازش میگیرن میریزن روی سینی و میزارن جلو آفتاب .

امسال مامان به خاطر اینکه جا نداشت،به جای اینکه تو سینی بریزه ، ریخت توی ظرف و گذاشتش تو فریزر...مممم آب دهن خودمم راه افتاد... خلاصه اینکه خیلی خوشمزه میشه امتحان کنید