میرم سمت سینما فلسطین. جمعیت زیادی وایستادن تو صف. یه دفعه تو ذهنم می گم . یه فیلم خوب داشت اینم وضع صف. محاله بلیط گیرم بیاد. نزدیک می شم و از چند نفر که تو صف وایستادند می پرسم آقا صف کدوم فیلمه میگن دایره زنگی!!! اسم این فیلم اصلا به گوشم نخورده بود. جزء فیلمهای مسابقه نیست. یه نگاه می ندازم به بروشور فیلمها. آره تو بخش فیلمهای اول اسمش هست. میرم سمت گیشه ۱ می بینم خالیه! می پرسم می گن فیلم حس پنهان!!!. فوری بلیط می گیرم و میرم داخل. خوب اوضاع از اون چیزی که فکر می کردم بدتر نبود! ۴۰۰ ۵۰۰ تایی میشن. ساعت ۶:۱۰ فیلم شروع می شه و بازم این کلیپ ساده و بی روح جشنواره خودنمایی می کنه. کار پارسالی معرکه بود. هر سال بدتر از پارسال. وقتی ۴۵ نفر از هنرمندان جشنواره رو تحریم کنند از این بهتر نمیشه!
وقتی با کلی پیش زمینه در مورد بازیگران فیلم که فروتن و مهتاب کرامتی و حامد بهداد و آتیلا پسیانی هستند بری یه فیلم رو ببینی و نتیجه اون چیزی نباشه که تصورش رو می کردی باید تخمین بزنی چه حالی بهت دست میده. قصه تکراری و سکانسهایی که بعضی وقتا می خوای سرتو بکوبی به طاق و حتی صدای چند ااااااااا هم از دور بر بلند می شه. بازم یه مثلث عشقی و یه داستان روانی . از یه تصادف ساده شروع می شه تا با یه دختر جوون آشنا بشه و بعدش قرار نامعلوم کافی شاپی و سر درآوردن از یه بیابان که تا آخر فیلم سکانسهای مربوط به اون تماشاچی رو تا مرز جنون می بره و این فکر رو تو ذهنش تداعی می کنه که "ای کاش من هم می تونستم یه فیلم بسازم!!!" بی تفاوتیهای زن به شوهر و در برخی صحنه جبران مافات کردن به روشهای کاملا کلاسیک که دیگه تو این دوره زمونه این مدل برخوردها کاملا دموده شده!
از آتیلا پسیانی برای بازی در این فیلم باید این سوال رو پرسید واقعا شما با چه انگیزه ای حاضر به بازی در این فیلم شدین؟!!!
اسپانسر این فیلم باید بره یه دست مریزاد به کارگردان بگه که از این فیلم با مضمون اجتماعی تونسته بود یه فیلم کاملا تبلیغاتی بسازه!! بستنی دایتی رو شما تو این فیلم تو هر سکانسش می تونستین براحتی مزه مزه کنین. خوبه ما صحرایی مثل ساحاری نداریم والا فروتن رو دیگه نمیشد از اونجا بیرون کشید. در آخر هم این تراژدی تکراری در یک قبرستان به پایان می رسه که حداقل تماشاچی مجذوب سیمای غم گرفته مهتاب کرامتی بمونه و به این فکر کنه که این آخرش یعنی چی؟؟؟؟
تا فیلم بعدی بای...