دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

دل نوشته های ماهک و پیشول

بوسه اختراع طبیعته برای زمانی که کلمه احساس رو بیان نمیکنه...

۴۷

 سلام

 

الان دارم از فلسطین میام! کشورش نه سینماش

از دیروز پیش فروش بلیط جشنواره شروع شد.  جوونام که یکی از دلخوشیهاشون همین جشنواره است.  امسال تصمیم گرفتم برم بلیط پیش فروش بگیرم! (خدایش چه تصمیمایی می گیم. ) به نظر من اصلا هوس نکنین مگه واقعا مثل من بیافتین رو دور رو کم کنی.

دیروز که نرسیدم برم ساعت ۵ بعد از ظهر رفتم دیدم اااااااااا چه صفی!!! گفتم من به خودم خندیدم اگه بخوام برم ته صف! اصلا کی رووش می شد ساعت ۵ بره ته صف بایسته!

دیشب ساعت کوک کردم ۵ پا شم ۶:۴۵ بلند شدم. اومدم شرکت ۸ رفتم سینما فلسطین. دیدم مثل دیروزه! فک نمی کردم با برف دیشب کسی جرات کنه ۷ ۸ پاشه بره بلیط جشنواره بخره. زهی خیال باطل. وایستادم تو صف. تو همون حین داشتم فک می کردمو هی حق می دادم به هم سن و سالای خودم. چه تفریحی دارن چه امکاناتی هست که سرگرم باشن و یه جور خوش باشن! من که خوردم تو دیوار شما هم سعی نکنین در این رابطه فک کنین! بچه ها از ساعت ۴ صبح اومده بودن!!! عاشقای سینما رو داری.

کارت دانشجویم همراهم بود منتها من هیچ وقت تمدیدش نکردم. جامو سپردم و راه افتادم سمت ایرانشهر. برادرم ازم یه گواهی اشتغال به تحصیل می خواست. خواستم با یه تیر دو نشون بزنم. رفتم یه گواهی گرفتم و برگشتم. هر چی جلوی صف دنبال بچه هایی که جامو سپرده بودم گشتم فایده نداشت. همینطوری رفتم عقب تا بالاخره چشممون به حضار محترم برخورد کرد. ۲ متر اومده بودن جلو. جای شکرش باقی بود! با بچه های تو صف تخمین زدیم اگه همین جور ادامه بده ایشالله ساعت ۴ بلیط گیرمون میاد! ساعت نزدیک ۱۲ بود که همکارم زنگ زد گفت پیشول کجایی بیا با بچه ها می خوایم بریم دیزی.  گفتم من تا ۳ ۴ فک نکنم از اینجا آزاد بشم. گفت بابا بیا بی خیال شو ما رو دریاب.  گفتم شرمنده تا آخرین قطره سنگرو ول نمی کنم! ۴ ساعت وایستادم پاشم بیام دیزی.

تو همین کش و غوص دیدم یکی اومد گفت آقا من این بلیطامو می فروشم! گفت اون جلو بازار سیاه درست کردند نمی خوام اینا دست اونا بیافته من اینا رو به همون قیمت که خریدم می فروشم. این دوروبریای ما داشتن منمن می کردن که گفتم بده به من! ۲۵ تومن دادم و ۲ سری بلیط رو گرفتم! حالا جالب اینجاس ۱۰ متر اونطرفتر همینا رو ۶۰ تومن می فرختن!

پارسال حدود 6 تا فیلم رو رفتم دیدم جالب اینجاس که بلیط نداشتم و باید می رفتم وای میستادم تو صف طویل بلیط اما هر سری یه جوری شانسی بلیط گیرم اومد!. اولین فیلم  از انتظامی بود فیلم قشنگی بود بدون اینکه صف خاصی داشته باشه رفتم بلیط گرفتم و دیدم. خیلی خوشم اومد از فیلمش. بعدی سنگ کاغذ قیچی بود. بلط 2 تومنی رو 3 تومن خریدم و رفتم دیدم. یه چیزی تو مایه های آژانس شیشه ای اما نه به اون کیفیت! بعدی اخراجی ها . چه صفی بود فکر نمی کردم بلیط بتونم بگیرم. ته صف سینما استقلال وایستاده بودم که 2 تا خانوم اومدن گفتن ما اهل سینما رفتن نیستیم 2 تا بلیط هم داریم!!! اگه شما خیلی علاقه دارین اینا مال شما!. برای اولین بار داشت اکران می شد و اکثر بازیگرانشم بودند. منم مثل هنرپیشه ها و فاتح ها رفتم داخل. رسما می تونم بگم ترکیدم انقدر که خندیدم ! تنها فیلمی که کلی وایستادم تو صف و کاش وای نمیستادم فیلم مزخرف کمدی کلاسیکی قاعده بازی بود. واقعا سر اون فیلم حرص خوردم ! آخه جزء 30 نفر اخر بودم که بلیط گیرم اومد و رو زمین مجبور شدیم فیلم رو ببینیم!

 حیف دوربین نبرده بودم! والا از این بچه ها که تو صف طویل بلیط وایستاده بودند یه چند تا عکس میگرفتم.

 

پ ن :این سری موشت دلش برام تنگ شده بود! یه نگاه به dail number هات بنداز. تو که دلت برای من تنگ نشده بود که جواب بدم! همین که صداتو می شنیدم کافی بود!